...آسمان حال مرا می فهمد آن هنگام که نگاه از آن بر می گیری و به دیگر جا می دوزی ...
زمین حال مرا می فهمد آن لحظه که پای از آن برمی داری و با پله های نیاز به افلاک می رسی ...
گهای سرخ باغجه کوچک حیاط نیز حال مرا می فهمند وقتی دست نوازش گرت را از آنها دریغ می کنی... ...
حتی ... حتی گنجشکهای کوچک روی درخت دم پنجره نیز حال مرا می فهمند آن دم که بی مهری می کنی و پنجره بر آواز آنان می بندی ...
اینها عجیب نیست ، نخند ...
تنها یک چیز در این میان عجیب است ، تو چرا حال مرا نمی فهمی ؟
دوستت دارم غائب همیشه حاظر
سلام. وبلاگ قشنگی داری همچنین موسیقی قشنگی.بهت تبریک می گم.به منم یه سری بزن
موفق باشی...
سلام وبلاگت خیلی قشنگه مخصوصا موزیکش ٬ واقعا تاثیر گذاره برای من که ..............
به منم سر بزن خوشحال میشم از نظراتت استفاده کنم.