روزگار غریبیست نازنین !



دراین زمان نیاز به دوست داشتن وستایش شدن بیش از نیاز به نان است.
 مادر ترزا



تصمیم گرفته ام بی زمان و بی مکان باشم .
میدانی؟ این منطق خشک ، ناگزیرم میکند .
نه عاشق نیستم ، مهر کسی در دلم نیفتاده ،‌چرا همه فکر میکنند اگر کسی امیدهایش
را از دست داد و یک موقعهایی ( فقط یک موقعهایی ) دلش خواست بی وزن شود ،‌بخار شود ...حتما عاشق است و حتما هم در عشق شکست خورده است.
 
اما فعلآ خبری نیست ، آنقدر صراحت لهجه دارم که عشق را در پستوی خانه نهان نکنم ...
من اگر دلم میخواهد فریاد بزنم برای هیچ دوستم داشته باش..
یعنی:
 مثل مادرم مرا دوست داشته باش ،‌مثل پدرم مرا دوست داشته باش و مخاطبم آدم خاصی نیست.مادرم مرا فقط به خاطر من دوست دارد .به خاطر همین منی که گاه کلافه ام میکند.
سر در نمی آورم چرا برای مادرم بهترینم ،‌زیباترینم ،‌باهوشترینم و ..برای پدرم بی نقص ترینم. صدایم را که میشنود دلش میلرزد ، صدایش پر از یک حس لطیف میشود ، سرشار از عشقی که همیشه بال و پرم داده است.

من که یک موجود مکانیکی نیستم ،‌ گاهی مثل آدمها ضعیف میشوم .
گاهی آنقدر قوی که یک نفس، بلندیها را میگیرم و بی خستگی بالا میروم .چاله چوله زیاد است ؟ عیبی ندارد .

چه خوبه ! یکی حرفه دلتو بفهمه یکی بهت اعتماد کنه از خودش بگه تا خالی بشه .
دیگر از دوستانم خیلی فاصله دارم. لادن ،‌تگزاس زندگی میکند و تمام حرف زدنهامان
به عکس و چند جمله نوشته شده توی مسنجر خلاصه میشود.آن یکی چهار سالیست ساکن لندن است و دوتای دیگر که فقط صداهایشان را هر از گاهی میشنوم ،‌شهرستان.یکی هم که فقط برای پیش برد اهدافش هر از گاهی تماسی میگیرد پیشرفتشو از من میخواهد 

اما وجود نازنینی که هر لحظه کنارم است دنیا را هزار برابر زیباتر از انچه که هست ، نشانم میدهد . اگر او نبود ؟ اگر تنها بودم ؟ حتی فکرش هم تمام تنم را سرد میکند.

خوب احساس دلتنگیم وقتی زیاد میشود که برای دیگران هم غصه میخورم. میدانم اینطوریها نباید باشم.
باید محکم سر طناب مطمئنی را بگیرم و فقط به دنبال این باشم که خودم را نجات دهم .مگر این روزها همه همینطور نیستند ؟

همه یادت میدهند سنگدل باشی.
مثلآ وقتی یکی روی ماشینت یله میشود که شیشه اش را پاک کند باید برف پاکنها را کار بیندازی ،‌وقتی بچه های فال حافظ از سر و کولت بالا میروند باید وانمود کنی که ندیدیشان.
برای اینکه با کلاس تر به نظر بیایی بایدتقریبآ نسبت به همه بی تفاوت و سرد باشی.
 

عجب زمانه نالوطیی ! بیشتر مایل است آدمها گرگ بار بیایند تا انسان.

خلاصه اینکه چند صباحی باید از دنیای ذهنم از این هراس انگیزترین رنج آدمی بگریزم ،
هنوز هم درست و حسابی یاد نگرفته ام که احساسهامان باورهایمان را میسازند
یا باورهامان احساسهایمان را؟
آقا اصلآ چرا چند مدت خودم را گول نزنم که زندگی یک شوخی بزرگ است ؟

عاشق نشده ام‌‌ ،اصلآهم ‌قصد خودکشی ندارم ،‌هیچ خطایی هم از من سرنزده ،
‌فقط و فقط دل تنگ بودم ‌،‌خسته بودم و خیلی هم دلم گریه میخواست.مطمئنا
 آنقدر صراحت لهجه دارم که عشق را درپستوی خانه نهان نکنم.

اما گوشت را جلو بیاور تا بگویم که با تمام این اوصاف هنوز هم به طرز معجزه آسایی خیلی به خودم امیدوارم حتی اگر بدشانسیهای کوچک نخواهند دست از سرم بردارند .حتی اگر اینجا آسمانش چندان دوست داشتنی نباشد.
روزگار غریبیست نازنین.



امالحظه ای رسید؛
لحظه پریدن و رها شدن میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف میون چشاش نشست
مرغ خسته پر زد و افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت به ستاره ها رسید
لحظه ای پاک و بزرگ ،دل به دزیا زد و رفت
با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت ...

نظرات 71 + ارسال نظر
علی تو یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:50 ب.ظ

سلام...نازنین عزیز بابا همینجوری خوبی!این رو هر کی دیدتت بهت میگه.میدونم جواب میدی که من کجا گفتم بدم!؟!؟اما عزیز دلم هیچکس با عاشق شدن و عاشق نشدن نه خوشبخت شده نه بدبخت::: مهمترین قسمتش همون امیدواریشه

در نیست
راه نیست
شب نیست
ماه نیست
نه روز و نه آفتاب،
ما
بیرون زمان
ایستاده ایم
با دشنه تلخی
در گرده هایمان.
هیچ کس
با هیچ کس
سخن نمیگوید
که خاموشی
به هزار زبان
در سخن است.
در مردگان خویش
نظر میبندیم
با طرح خنده ای،
و نوبت خود در انتظار میکشیم
بی هیچ
خنده ای!

پونه یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:12 ب.ظ http://po0neh.blogsky.com

سلام نازنین جون
چرا غمگین می نویسی
بابا بی خیال همه چی
منم میخوام بی خیال شم!!!
ایشالا!!!!
ولی
کاش این وضع پیش نمیومد که این حرفو بزنم
کاش جوونیم زود بگذره

ممدم ممد اهوازی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:13 ب.ظ http://mamadahvazi.blogsky.com

سلام
وبلاگ خوبی داری
به من سر بزن

مهناز یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:31 ب.ظ http://kariz.blogsky.com

چه میشد که مرزی نمی بود
برای نثار محبت
و انسان کمال خدا بود
چه می شد که نبض شقایق
طپش های هر قلب عاشق
و عشق آخرین حرف ما بود
چرا نه...چرا نه؟


وبلاگ جالبی داری.میخوام تبادل لینک داشته باشیم.بهم سر بزن.

سلام یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:04 ب.ظ

حمید چرند و پرندیانی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:16 ب.ظ http://www.farshid2000.blogsky.com

سلام چطوری نازی جون .....نازی جون بیا برگرد به خونه نازی کله خره من ..... این پونه هم که چرت و پرت نوشته جونی تموم بشه جی بشه ..
===================================
حاج شیخ ابول حمید چرند و پرند یانی روحی فدا (ره)

مهدی------~~~~~~ دفتر عشق یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:42 ب.ظ http://daftareshghe.blogsky.com

سلام خوبی؟ خوشی؟............. مثل همیشه زیبا بود......... موفق باشی......... بای بای./...

دریا یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.hagheghatgoo.persianblog.com

سلامی به آرومی موج دریا/نازنینم خوشحال شدم که خبرم کردی ....بله عزیزم دنیای عجیبیه ...... تو فکر باشی ..میگند: عاشقه /حرف زیاد بزنی و بخندی ...میگند :زده به سرش /تو جمع آروم باشی ...میگند : خودشو میگره /حرف دلتنگیها تو بزنی میگند:نا امیدشده/ آ خه یکی نیست بگه :روحیه آدمها ممکنه هر روز فرق کنه ( اگر دوباره نگند که طرف خودش هم نمیدونه چی میخواد) ......فقط اینو بگم که حرف زیاده .....امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشی .....من هم آ پ کردم خوشحال میشم ببینمت..... شاد و پیروز باشی......

مهدی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:06 ب.ظ http://man-1.blogsky.com

اول سلام
ممنونم از اینکه گوشه چشمی به من منهای یک داشتی

منم مستی و اصل من می عشق ..............بگو از می بجز مستی چه آید

آهویی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:43 ب.ظ http://kavir.blogfa.com/

قلب من و تو را
پیوند جاودانه مهری است در نهان
پیوند جاودانه ما ناگسسته باد
تا آخرین دم از نفس واپسین من
این عهد
بسته باد

مهرداد یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:49 ب.ظ http://msheyda.persianblog.com

دیگه دل با کسی نیست ..

دیگه فریاد رسی نیست ...///


طنین سکوت یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:56 ب.ظ http://www.maho3tare.persianblog.com

سلام نازنین جان. من تعجب میکنم؟یعنی این اولین باره که من به وبلاگ شما میام؟ راستش شاخم در اومد.اول بهت تبریک میگم به خاطره وبلاگ شیکت.دوم تبریک میگم به خاطر همه کلمات، جمله ها و نوشته های قشنگت. دروغ نمیگم. اولین وبلاگی هست که مطالبش همش برام جالبه و خوندنی. یه جوری احساس میکنم حرف دل منم هست. همه مطالب رو خوندم. همش. و چقدر لذت بردم عزیزم. نازنین جون بهم لطف کن و به محض آپدیت کردن بهم خبر بده. خیلی خوشحال میشم. بازم تبریک به خاطر قلم رونت که چقدر زیبا حقایق و حرفای دل رو بیان میکنه. میزنه. شاد باشی عزیزم.

کتا یون یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:15 ب.ظ http://www.aseman3.persianblog.com

سلام به نازنین خوبم ممنون عزیز که به من سر زدی همیشه اینطور با عشق بنویسی پاینده باشی

مهران یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:20 ب.ظ http://bobogoal.blogsky.com

راستش چی بگم ؟ اگر این موجودهای نازنینی که ازشون گفتی نبودن ٬ همه ماها از شدت تنهائی می مردیم . همیشه ی گوش شنوائی هست که به حرف های من و تو گوش بده .
آدیت شد .

علی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:28 ب.ظ http://nahrabi58.blogsky

سلام نازنین خانم
غم زیباست دل من با غم اشناست
بودیم وکسی پاس نمی داشت که هستیم باشد که نباشیم بدانند که بودیم.اگر قابل دونستید یک سری به ما بزنید مایه افتخار ماست.

نیوشای سخن یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:34 ب.ظ

مشمی یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ب.ظ http://wenger.blogsky.com

سلام اپ بسیار توپی هست

حمید چرند و پرندیانی دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:02 ق.ظ http://www.farshid2000.blogsky.com

سلام خوبی .. خوب بودی بهتر شدی منم بد نیستم ... قربانت مرسی .. .. اره دیگه مشغولم ... تو چی کار میکنی ... مرسی منم بد نیستم ... آخی راست میگی ... کی ؟؟؟ .. نمیدونم به من چیزی نگفت ..... اره تازه خریدم قشنگه .... نه معدم بد کار میکنه .... ایکس لارژه ... بو میداد فروختم .... سشوار زدم کم پشته دیگه ..... اره راست میگی ... بی شعور خودتی !!!! ...مرسی اونم بد نیست سلام داره ..... کیلوئی چنده ... هووو ایکبیری مگه کوری ... اره برمودائی یه خوبه مده ..... ولشون کن اینا همه خرن ... زود باش الن بابام میاد ... صلوات جلیل بفرست .... دختر خوبیه بد نیست واسه همسری ... آره خوب گوشتیه .. تکبیر
===================================
حاج شیخ ابول حمید چرند و پرندیانی روحی فدا (ره )

پارسا - پرومته دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:26 ق.ظ http://prometeh.persianblog.com

ترا در میان شفافیت اندیشه هایی که از سوسوی چشمانی پاک است ... یافتم ...! ترا از میان صدها خاطره یافتم ... ترا از آسمانی بی ابر ... ترا از عشقی پاک .... من ترا لمس کردم در نهایت پاکیت ! من ترا زیر پوست بی باوریهایم احساس کردم .... گرمایی دلچسب !‌ من ترا شنیدم در نهایت بی صدایی !‌ دلم می خواهد ... بازهم روزی بیاید ... که دستانم را در دستانت بگیری و باز مرا بخوانی ... به نام ... ! و من در این انتهای بودن ها باز خواهم گشت ... باز خواهم گشت .. و در عادت نفسهایت خواهم رفت و باز خواهم گشت ... و همچون نفس در سینه ات حبس خواهم شد.~

بی آشیانه دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:07 ق.ظ http://eshghyahavas.blogsky.com

سلام نازنینم
مطلبت رو کامل خوندم٬ تازگی ها خیلی بی شور و حال می نویسی٬ آخه چرا؟ این روزا...

ضمنا وبلاگ اشعار فروغ فرخزاد هم افتتاح شد...
http://forugh.blogsky.com

بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com

reza دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:45 ق.ظ http://island1383.persianblog.com

سلام و درود بر شما دوست عزیز و گرامی
باستحضار میرساند کلبه درویشی حقیر بروز
میباشدخوشحال میشوم سر بزنید منتظر حضور
گرمتان هستم ممنون ومتشکرم.............
ای ریشه تو همیشه در خون دلم ...بی روی تو
تشنه است جیحون دلم ... کافیست که یک لحظه
نگاهم بکنی .... تا زنده شود دوباره مجنون دلم
... در پناه حق و خدا نگهدار شما

شکوفه یاس دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:01 ق.ظ http://shekoofeh-yas.blogfa.com

سلام نازنین جان ... خانه دوست کجاست ؟؟ کسی که همه در پی اش هستن تا آرامشی یابند ابدی ... تا توان مقابله با همه پستی و بلندی های روزگار را داشته باشند ... تا در کنارش چون دوست بنشینند و رازها و درد دلها بگویند و بشنوند ... و او باشد که گل صداقت وجودمان را هدیه بگیرد و قلبمان را مملو از نور ایمان کند ... وقت آن است که پنجره را بگشاییم تا از نسیم فرح بخش عشق بی کرانش بهره بجوییم ... باید دل را به دریا زد و در دریای مهرش عاشقانه شناور شد ... باید در برابر همه سختی های زندگی چون کوه ایستاد چون او هماره در کنار ماست و بزرگترین حامی ما ... کافی است دیده را بگشاییم و آنچه نادیدیدنی است ببینیم ... بشوییم چشمانمان را از غبار فراموشی ها ... یادش که می آید دلها طوفانی آرامش می یابد و این چه رازی است نهفته !!! خدایی که همیشه در کنار ماست و هیچ وقت مهرش را از بنده اش دریغ نمی کند اما ما فراموش می کنیم باید به کدامین درگاه متوسل شویم ... او همیشه مشتاق است تا ما او را صدا زنیم ... چون کلامش این است : بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را ... خدایی که در همین نزدیکی است در دل تک تک ما انسانها ... خدایی که از روح خود در ما دمید و ما را به مقام انسانیت رساند ... حال چه شده که ما انسانیت را فراموش کرده ایم ... بدا به حالمان اگر بیدار نشویم ... نوشته هات قشنگ بود نازنین ... برات بهترین آرزوها رو دارم ... در پناه حق ...

سهیک*** دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:19 ق.ظ http://www.tabar.blogsky.com

نازنین ارجمندم با درود وسپاس فراوان...دل نوشته ات را با دقت خواندم مانند همیشه ازژرفنای دل بیرون می آید..مهربانم بسیار.عاطفی بودن ما به باورمن چندان هم جالب نیست چراکه دلبستگی فراوان بدنبال دارد واین گاهی دل کندن های ناگزیر را تا حد مرگ دشوار می کند..بهرروی دلم برای خودت ونوشته بسیار تنگ شده بود وحال با مشگلاتی که قابل نوشتن نیست ..گفته هایم را که خود دلتنگی است دنبال میکنم..تندرست و هم چنان عاشق وقلم بردست باشی

لیلا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:28 ق.ظ http://www.harfhaye-nagofte.persianblog.com

سلام نازنین..غریبی روزگار با غریبی آدما یکی شده... حرفات حرفای روزمره بود... شاید هزار بار بهشون فکر کرده بودم..اما انقدر زیبا و توانا نوشتی که دوباره خوندمو لذت بردم...//لیلا//

آرش دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:57 ق.ظ http://bb-del.blogsky.com

سلام نازنین!
چقدر این جملهء مادر ترزا قشنگه که: در این زمان نیاز به دوست داشتن و ستایش شدن بیش از نیاز به نان است.
چقدر پاکیها و حقایق وجود تو صاف و خالص و دوست داشتنیه، چه روح بزرگواری داری!
گاهی با اینهمه مهربونیت بهت حسودیم می شه که می تونی اینقدر با محبت باشی!
پدر و مادر اونایی نیستن که ما بتونیم عشقشونو جای دیگه پیدا کنیم... یا عشقشونو با بقیه مقایسه کنیم... .
اما زندگی: زندگی بازیست ما خود صحنه می سازیم تا بازیگر بازیچه های خویشتن باشیم...!

درون آئینه ها در پی چه می گردی؟
بیا ز سنگ بپرسیم
که از حکایت فرجام ما چه می داند
بیا ز سنگ بپرسیم، زانکه غیر از سنگ
کسی حکایت فرجام را نمی داند!
همیشه از همه نزدیکتر به ما سنگ است!
نگاه کن،
نگاهها همه سنگ است و قابها همه سنگ
چه سنگبارانی!...
**********************
تو رو بخاطر خودت دوست دارم! همینی که هستی...!
تو ای نایاب ای ناب! مرا دریاب، دریاب!

*** مهدی *** ** آئینه عشق ** دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:59 ب.ظ http://mehdi6256.persianblog.com

سلام......خیلی قشنگ بود....خوشحال میشم به من سر بزنی..شاد باشی..مهدی

آهوی عشق دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:49 ب.ظ http://www.ahooyeheshgh.tk

سلام دوست من ...ممنونم که به وبلاگ من سر زدی ... وبلاگ جالبی داری و البته قلمی روان ... متنهات رو خوندم .. خیلی زیبا مینویسی ... به امید دیدار

راز آفرین دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:19 ب.ظ http://dost-dashtani.blogsky.com

سلام خوبین ؟
وبلاگ جالبی دارین
موفق باشین
لطفا به وبلاگ دوست داشتنی سر بزنید
----------------------------------------------
یا حق

برج و کبوتر دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:16 ب.ظ http://borjokabootar.blogsky.com

سلام ممنون به وبلاگ من اومدی
ممنون از شعری که گذاشته بودی
موفق باشی

مریم دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:36 ب.ظ http://meslemaryam.blogsky.com

سلام نازنین. من بار اولمه میام اینجا. ولی کشته مرده ی اون مطلبِ امنیتت شدم....حرف دلِ همه ی ما بود...خیلی قشنگ توصیف کرده بودی...راجع به پستت هم بگم که اکثرِ آدما به این جمله معتقد: تحقیر ادمها احترامت را زیاد می کند و تسلطت را بر آنها حتمی...اگه یه نگاه به دور و برمون ببندازیم مصداق های این جمله رو می بینیم. البته انکار نمی کنم که خیلی جاها این موضوع اصلا نیست. حالا با این وضع چه جوری دنبال محبت باشیمو به خودمون امیدوار باشیم...؟؟

آرش سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:53 ق.ظ http://bb-del.blogsky.com

شبها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لایتناهی

خیلی از اینکه بلاگ قشنگ و دلنوشته های دلنشینت اینهمه مخاطب مشتاق داره لذت می برم! مهرت پایدار!

پشت تنهایی هایمان
همیشه انتظار
و پشت انتظار
همیشه آرزوهایمان
لحظه شماری می کنند
بیا
با هــــــــم
باشیـــــــــــــــم....

There are those who fall
There are those who fail
There are those who will never win
Then there are those who fight for the things they believe
...And these are men like you and me

گمشده آشنا سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:24 ق.ظ http://meandyou.weblogs.us

بله روزگار غریبیست
در دنیایی پر از تناقض ها و پارادوکس ها زندگی میکنیم
در دنیایی که هنوز خودمون رو نشناختیم
دنیا رو هم نشناختیم
چطور زندگی کنیم؟

خوشم اومد که حرف دل میزنی
فکر میکنم این فکر ها برای خیلی ها باشه

ادم مکانیکی ضعیفه چون فقط بهش یک سری دستور های خاص دادن و اون انجام میده
ولی انسان قویه چون انسان فکر داره اراده داره و میتونه دستور و فرمول بده
انسان قویه زرنگه
بستگی داره این من درونی رو چطوری بسازیم
وقت هایی که ناراحتی بدون که ظرفیتت برای دریافت شادی داره زیاد میشه
بدون در پس هر ناراحتی شادی هست

مهدی سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:10 ب.ظ http://man-1.blogsky.com

سلام از اینکه قابل دونستی ممنونم

جائی که عشق تو هست قلبت را ایثار کن
این لحظات را پاس دار
*****
بعضی ها میگویند زمان همه چیز را عوض میکند
با وجود عشق راهی برای آگاهی از آینده نیست
ولی مرا پروائی نیست
چرا که من و تو با همیم
و هر آنچه تاکنون می خواستم
میتوانم در واپه هایت ببینم

بازم بیا

پریدخت سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:16 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام نازنین جونم

و شاید هم ما برای روزگار غریب می نماییم! ...
اینهمه آدمای رنگ وارنگ
اینهمه افکار و عقاید متفاوت
اینهمه دویدن و سراب
اینهمه درخشش و سیاه
اینهمه ...
همه ی اینا واسه روزگار تعجب آوره ! همیشه سردرگمه ٬ نمی دونه چی درسته ٬کی درست می گه ... نمی دونه کجای این وانفسا باید بایسته و نفسی تازه کنه ... اصلا شاید باید بی وقفه بگذره و بره ... فقط حرکت کنه ٬ چون لحظه ای درنگ ممکنه موجب نیستی و زوالش بشه ! ...
...

شاد و پیروز باشی .

فرهاد سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:20 ب.ظ http://yaraneeshgh.parsiblog.com

salam nazanine dadashi ... mamnoon ke sar zadi ba shere besyar zibat .... va cheghadr sadeho ba letafat harfhaye deleto gofti inja .... moteasefaneh donyai shodeh ke ta be kasi ezhare mohabat koni fori migan taraf ashegh shodeh !!! ey kash tamome ensanha bejaye doshmanio kineho va ya sard bodan eshgho mohabat ra be ham nesar mikardand .... kheyli hal kardam ba neveshtehat nazanin khahari .... rozo rozegar bar to va tamamiye ensanhaye khobo mehrabon khosh bad

مستانه سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:52 ب.ظ http://parandeyemohajer.parsiblog.com

سلام دوست عزیزمممنونم که به من سرزدی خوشحالم کردی ....وب بسیار جالبی داری در مورد مطلبت هم من با شما کاملا موافقم ...شکست در زندگی که همه عشق سر چشمه نمیگیره .................
باز هم منتظر قدمهای پر مهرت تو وبلاگم هستم ...
التماس دعا...یا حق

پارسا - پرومته سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:37 ب.ظ http://prometeh.persianblog.com


این روزها به همه جا پناه می برم تا از خود بگریزم و چه بیهوده گریختنی .... کاش خوابهایم را پایانی نبود ... یا لااقل تعبیری شان بود ...کاش تعبیر خوابهایم " تو " بود ..... این روزها دیگر طلوع که می کنی ... من غروب کرده ام.. تو خورشیدی و من مهتاب؟ یا تو ماه و من آفتاب؟ تو اگر ماه .... من ستاره می شوم ... تو اگر خورشید.... من سایه میشوم تنها بگذار با تو طلوع کنم ....دلم برای نبودنت، ندیدنت، نداشتنت هم دیگر تنگ است....

آرمان چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ق.ظ http://arman004.blogsky.com

وبلاگتون عالی هست . خوشم اومد . به منم سر بزن .

[ بدون نام ] چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:46 ق.ظ http:///saharbahari.persianblog.com/

سلام دوست من .... نوشنه ی رک و راحتی بود .... واقعا روزگار غریبی ست نازنین جان .... دنیایی عجیب و باور نکردنی از ادما .... نمیدونم چی بگم چون شما خودتان تمام ناگفته ها رو نوشتی ..... برایتان روزگار خوشی آرزومندم .... ممنون از حضور سبزت و کامنت زیبای شما .......

بینای کور چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:44 ق.ظ http://playmaster.persianblog.com

جمله از شکسپیر انداخت...خالی از لطف نیست....در زندگی انسانهایی هتسند که تو آنها را دوست نداری و انها تو را دوست دارند و تو همیشه به دنبال انسانهایی هستی که تو آنها را دوست داری آنها تو را دوست بدارند...لازمه توضیح بدم که خودم با این موافق نیستم...چرا که یادآور نوع تفکر دوران مدرن هست و عقلانیت و حشتناک اون...آیا انسان همین قدره؟..بگذریم... تصمیم خوبی گرفته اید.... بی زمان و بی مکان..بلکه می توانی ابدی باشی ... سخنی که گفتی در باره عشق ناشی از اون هست که تجربه ای از عشق نداری.... عشق شکست خوردن نیست بلکه همه اش پیروزی است حتی شکستش.... چرا که گامی به مفهوم انسانی نزدیک شده ای... عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید..نا خوانده نقش مقصود از کارگاه هستی.... از مادر بهتر می تواند عاشقت شود.... اگر همه یاد می دهند که سنگدل باشم من یاد گرفته ام که عاشق باشم.... و آنقدر عشق تا دیگر در قلب زخم خورده ام جایی برای زخم نباشد... و این طوری است که محبوب من مرا می پسندد.. این است که گویند ادب از که آموختی.؟... مدتی در جستجویش باش.... طوری پدایش می کنی که گویی : سالها دل طلب جام جم از ما می کرد......طلب از گم شدگان لب دریا می کرد...سبز باشی

سکوت چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:00 ق.ظ http://kooyevafa.parsiblog.com

سلام گلکم خوبی..بلاگ باحالیه..ای ول..مخصوصا اسمش..به منم سری بزن..

مهدی چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:33 ب.ظ http://man-1.blogsky.com

آری فرهنگ است ولی نه فرهنگی امروزی .این به تو مربوط میشود که دانش و فرهنگ را چگونه تفسیر کنی .آیا تو فکر میکنی این دانش و فرهنگ با تحصیلات عالیه بوجود می آید . من که اینگونه نمیدانم چرا که فرهنگ امروز جز لگد مال کردن وجود آدمها لگد مال کردن شخصیت و جریحه دار کردن احساساتی که سرچشمه از ذات پاک انسانها میگیرد چیز دیگری ماحصل ندارد . در اینجا حرف از فرهنگ به میان میآید ولی خود بهتر از هر کسی میدانیم که تمام آن را به یغما بردند . تو راست می گوئی میشد بهترین سرود بوسه باشد ولی چه حیف که این سرود به آواز مبتذلی تبدیل شده . این مبدل شدن آنقدر بزک کرده است که به راحتی قابل تشخیص نیست و تو خوب میدانی افسانه ها هیچ گاه رنگ حقیقت به خود نگرفتند چون ققنوس . . .

نویییییییییییییییییییییییییییییی چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:24 ب.ظ http://navidazadi.blogfa.com

/./././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././
سلام...
و باز هم سلام به تو دوست عزیز و گرامی
برای شما آرزوی موفقیت دارم....برای تبادل لینک آماده هستم و منتظر
میتوانید یک سری بزنید
http://navidazadi.blogfa.com-------http://2nel.blogfa.com

این وبلاگ به خاطر نظرات دوستان باقی مونده
././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././././

کتا یون پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:26 ق.ظ http://www.aseman3.persianblog.com

سلام عزیز به روزم منتظرت دوست تازت نویسنده وشاعر

مهدی------~~~~~~ دفتر عشق پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:07 ق.ظ http://daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوبی؟. دفتر عشق آپدیت شد.... منتظر حضور سبزت هستم.... شاد باشی و پیروز. یا حق....../ همزاد کسی است که با او احساس عمیق پیوند میکنیم گویی راز و نیاز بین ما ، نه حاصل کوششی ارادی که ثمره موهبتی آسمانی است. این گونه پیوندی برای روح چنان ارزشمند است ، که بسیاری گفته اند چیزی با آن برابری نمی کند!!!

علی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:32 ب.ظ http://ecom.parsiblog.com

یک داستان کوتاه برای همه::::: این اواخر دردهای پی در پی امانش را بریده بود.باورش نمی شد که قلبی به بدنش پیوند شده باشد. - «تو رو خدا بگید کی قلب عزیزش رو به من هدیه کرده؟» نامزدش امیر در حالی که دست او را در دست داشت گفت:«جوانی که بر اثر تصادف دچار مرگ مغزی شده بود.» بعد عکسی را از جیبش بیرون آورد.عکس محمد بود ،خواستگار قبلی اش.همان که برای خوشبختی او حاضر بود با ماشین قراضه اش صبح تا شب مسافرکشی کند و حالا با همان ماشین تصادف کرده بود.دستش را روی قلبش گذاشت.خیلی تند می تپید.گریه امانش نداد...

راز آفرین پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:37 ب.ظ http://dost-dashtani.blogsky.com

سلام دوستان
باتشکر از اینکه به وبلاگ دوست داشتنی سر زدین
امید وارم در تمام لحظات زندیگتون موفق باشید
به وبلاگ دوست داشتنی بازم سر بزنید
راستی قالب وبلاگمو عوض کردم اگه دوست دارین این طور بمونه در غیر این صورت قالب جدیدی طراحی کنم
------------------------
یا حق

نسترن پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:06 ب.ظ http://shaghayeg.blogfa.com

سلام نازنین جان من مطلبی رو که برای شکوفه یاس فرستاده بودی خوندم همون شعر (به کجا چنین شتابان.........)راستش این شعر منو یاد بهترین خاطرات دانشگاهم انداخت یاد استاد ادبیاتم ترم اول این شعرو آنقدر دوست داشتم که بیت اولش رو همیشه می خوندم ولی متاسفانه بقیه اش رو گم کرده بودم وقتی دیدمش از خوشحالی پر درآوردم ممنون و ممنون وب خیلی قشنگی داری به منم سر بزن

مهدی پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:47 ب.ظ http://man-1.blogsky.com

اینرا شاملوی بزرگ به ما سپرد
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
*****
من از دستهای تست که سخن میگویم
من از دهکده تقدیر خویش سخن می گویم .
... در غروب نا زا قلب من از تلقین تو بارور است.

دوست گرامی با سپاس از لطف شما . تو خوبی و این همه اعتراف هاست
همه بت هایم را می شکنم تا فرش کنم بر راهی که تو بگذری برای شنیدن ساز و سرود من
باز هم منتظر حضور سبزت هستم


*شباهنگ پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:32 ب.ظ http://hamnafas.blogsky.com

سلام نازنین مهربونم!
میدونم که با وجود سرشار از گذشتت این تاخیر منو میبخشی. میدونی که مدتی به نت دسترسی نداشتم. فقط شرمندگی مو ند برام پیش عزیزان.
نمیدونم چطور پاسخگوی محبتهای بی دریغت باشم؟ اونم واسه یه خلوت دل؟ باز هم ممنونم از حضور مهربون و صمیمیت.
عزیزم ! پست دلنشینی بود. مثل همیشه واقعیت ها رو با اون قلم قشنگ و آسمونیت به تصویر کشیدی. ولی نازنینم تو سعی کن دوست داشته باشی . هیچ وقت به دوست داشته شدن نیندیش.
به قول بزرگی: غم انگیز است که کسی دوستمان نداشته باشد٬ ولی غم انگیز تر اینکه خود نتوانیم کسی را دوست داشته باشیم.
در ضمن خدا نکنه دلتنگیه این نازنین مهربون آسمونی رو ببینم!
عزیزم همه اینا راهیست به سوی فردای روشن چشم انتظاریت!
پاینده باشید و در پناه حضرت دوست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد