برخورد فمینیستی یک مرد !!ایرانی در نمایشگاه کتاب!!


سلام دوستان:

مادرم چند تا کتاب سفارش داده بود .باید میرفتم نمایشگاه کتاب.شنبه بود ، ترجیح دادم تنها برم و هرجا دلم خواست بایستم و کتابها رو ورق بزنم .
روز قبلش تو یه جمعی بودیم ، پسر جوونی گفت ، قراره برن نمایشگاه
و بقیه پرسیدن:آقا اونجا کتاب هم میفروشن ؟؟!

خلاصه نمیخوام بگم کیا اومده بودن و چه ها میکردن و چجور جوی تو
سالنها حاکم بود .فقط میرم سر اون چیزی که دلمو به درد آورد .
 کنار غرفه « مطالعات زنان » ایستاده بودم و کتابها رو نگاه میکردم.
اکثر کتابها رو دیده بودم و یه کتاب هم از استادم دکتر اعزازی به اسم
« جامعه شناسی خانواده » به چشمم خورد.
داشتم از خانومی که اونجا بود میپرسیدم کتاب جدید راجع به خشونت یا
 نظریه های فمینیستی چاپ شده یا نه ؟ 
که حس کردم یکی سعی داره خودشو به من بچسبونه ، برگشتم دیدم یه
 مرد میانساله که خیک گنده و زشتی هم داره  و یه کتاب دستشه .
نگاه تندی بهش کردم و دوباره مشغول صحبت با خانومه شدم .
دیدم با کمال پررویی ایستاده و سعی داره بیشرمانه تنشو به من بچسبونه ،
 برگشتم و با یه حرکت دست هلش دادم عقب و گفتم برو عقبتر .
مرد که نیشش تا بناگوش باز بود ، نگاه تمسخرآمیزی به من  کرد و گفت :
 چرا ناراحت میشی عزیزم ؟ برخورد فمینیستیه دیگه ! مگه شماها همینو نمیخواین ؟ آره فمینیستیه !!!
 دلم میخواست با کتابهایی که دستم بود محکم بکوبم تو سرش یا نه
با مشت بزنم تو دهنش اما وقتی دیدم خرها و گاوهایی (بلانسبت !!)
که دور و برم ایستادن دارن نیشخند میزنن،تمام تنم داغ شد و فقط تونستم به مردک بگم .
خفه شو .
سرم درد گرفت.
گاو بزرگ راهشو کشید و رفت ،‌بعدشم من که حس میکردم دارم از عصبانیت
خفه میشم از سالن زدم بیرون .
تو سالن بعدی دیدم با زنش داره قدم میزنه .
دلم برای زن سوخت و افسوس خوردم و آه کشیدم که مردهای ما روز به روز از میزان درک و فهمشون کم میشه و تمام انرژی جسمی و فکریشون  صرف فعالیتهای شکم و شکم به پایین .
من فمینیست نیستم ،اصلآ چیز زیادی هم از نظریه های فمینیستی
 نمیدونم ، از بعضی تئوریهای فمینیستی افراطی هم مثل طرفداری از همجنسگرایی و لزبین ها  بیزارم .
اما برای کاری باید وسیعآ نظریه های فمینیستی را مطالعه کنم .
هنوز معلوم نیست.
اما وقتی میبینم یک موضوع جدید یا یک دیدگاه جدید در جامعه امروز ایران
  اینقدر با عکس العملهای زشت و جبهه گیریهای شدید مواجهه ،متاسف میشم .
متاسف میشم که فرهنگ ما میگه که  با ذهنیت  غلط دنیا بیایم ،با ذهنیت غلط زندگی کنیم و با ذهنیت غلط بمیریم...

گریه م میگیره وقتی از الان میدونم که چه قضاوتها و پیشداوریهایی درمورد کار من
میشه قبل اینکه خونده بشه و کوه مشکلاتمو بزرگتر میکنه .
زنهای ایرانی خیلی بی پناهن  مگه نه ؟وقتی مردها کنارشون  راه میرن و چشم چرونی میکنن،وقتی مردها به طرز جنون آمیزی کنترلشون میکنن،وقتی مردها
هنوز به چشم جنس دوم بهشون نگاه میکنن. وقتی مردها
مرد نیستن...


دوست گرامی ازت تشکر میکنم بابت زحمتت وقلم شیوایت آری به راستی که تاریخ ؛ گواه مظلومیت ؛ اسارت و آب شدن و هدر رفتن زن است. http://kavir.blogfa.com
نظرات 77 + ارسال نظر
مهدی سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:55 ب.ظ

واقعا جای تاسفه
ولی خدا رو شکر که جامعه رو به رشد فکری مثبت داره و امیدوارم که جوانهای ما وقتی بعد از اون همه تلاش و زحمتی که پای درس و تحصیلشون میکشن دیگه به ارزشهای واقعی اجتماعی بیشتر بها بدن تا جامعه بتونه با دمیدن یه روح متعالی پیشرفتشو به دنیا نشون بده

علی تو چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:00 ق.ظ

نقش تودر دل چه زیبا می نشست ، سنگدل آیینه ما را شکست .
آیینه صد پاره شد در پیش دوست ، باز هم هر پاره نقش روی اوست . آیینه در عشق بازی صادق است ، آیینه یکدل نه صد دل عاشق استمردم همه تو را به خدا سوگند میدهند اما برای من تو آن همیشه ای که خدا را به تو سوگند میدهم ...

سلام خدمت آبجی هم سلام...به خدا خیلی صفا میکنم وقتی میبینم اینهمه پدرت رو که واقعا سزاوارش هم هست رو دوست داری...منم مطمئنم چنین پدری به چنین دختری افتخار میکنه....مواظب پدر گلت باش....

طنین سکوت چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:07 ق.ظ http://www.maho3tare.persianblog.com

سلام دوست خوبم. ممنون که به وبلاگم میایدو با نظرات رنگ دیگه ای به این صفحه میدی. متن قابل تاملی نوشتید. میدونید از وقتی که احساس کردم منم احساس دارم جز نبود امنیت- و خودخواهی های به اصطلاح این جنس قوی تر ( که قوی بودنشون هم فقط به درد همین جدول مجله ها میخوره) چیز دیگه ای دستگیرم نشد. واقعا جای بسی تاسف هست که میبینیم بیشتر مردها از این خصوصیتشون استفاده میکنن و فقط باعث آزار روحی دیگران میشن. باور میکنی دیدن این صحنه ها مثل سوهان روح هست. ضجر میکشم- یه غم بزرگ تمام وجودم رو میگیره - یه پارچه میشم آه که چرا؟ آخه چرا؟ چه لذتی تو این کاراست که نه تنها خودشون رو فقط یه موجود بی ارزش نشون میدن بلکه باعث میشن اعتماد آدم از همون تعداد انگشت شمار مردهای نیک روزگار هم سلب بشه.نمیدونم چی بگم؟ ایکاش این به اصطلاح جنس نر بفهمه که اون فقط جسم نیست. روحی هم هست که تکه ای از خداست. بیان و اگر قدرت ندارن خدایی بشن حداقل مرد بشن و دست از این رفتارهای بیمارگونه بردارن.شاید اونوقت بشه بگیم جنس قویتر. من که فکر میکنم از خودشون ضعیفتر هیچکس نیست. اونا اگر ضعیف نبودن مردانگی شونو علی وار نشون میدادند.نه با آزار و اذیتهای مالیخولیایی که تازگی مد هم شده. والا به خدا به پیر به پیغمبر ارزش نداره. امیدوارم یه روز بیاد که مردها مرد بشن-انسان بشن و فکر کنن بقیه هم آدمند. بقیه هم حق لذت بردن از طبیعت و چیزهای دیگه رو دارن. ولی وجود اونا مثل سیمهای خارداری هست که یه طبیعت زیبا رو محاصره کرده و دیگران فقط بیننده هستن و بس. ایکاش مردها مرد بشن. ایکاش مرها مرد بشن. همین جا هم از همه مردهای خوب روزگار عذرخواهی میکنم. امیدوارم دلخور نشده باشند. خوب عزیزم دعا میکنم همه خوب بشیم . شاد باشی و سربلند.

آهویی چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:19 ق.ظ http://www.kavir.blogfa.com/

سلام نازنینم
نمیدونم این چند روز به کویر سر زدی یا نه . منم چند روز پیش یه برخوردی از یکی از این جونورا دیدم که آخرین مطلبم رو برای اون نوشتم . بد نیست یه سر به کویر بزنی .
یاحق

سارا چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:46 ق.ظ http://nahaleman.persianblog.com

سلام. .موفق باشی***سرسبزترین بهار تقدیم توباد*** آوای خوش هزار تقدیم تو باد *** گویند لحظه ایست روییدن عشق *** آن لحظه هزار بار تقدیم تو باد

سهیک*** چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:04 ق.ظ http://www.tabar.blogsky.com

نازنینم بادرودفراوان..باابراز تاثروتاسف..درست است در جامعه ایکه قوانین بافرض تحقیروتبعیض و کوچک شماری زنان نوشته شده شماازمردان بی دانش وفرهنگ وبی سواد و هرزه چشم آن چه انتظاری داری؟ ولی عزیزم نگران نباش این نسل بی فرهنگ وپابه گور ازبین خواهندرفت و بی تردید نسل آگاه ودور ازفرهنگ واپسگرائی وخرافات جایگزین آنها خواند گردید..فراموش نکنید ازهمین اکنون بایددرتشکیلات غیردولتی شرکت فعال کنید تا در فرداهای بی تردید در نوشتن قوانین جنس زمان نقش مهمی را ایفانمائید..تندرست و شادکام باشی..گمان مبرکه به پایان رسیددورمغان..........هزارباده ناخورده در رگ تاک است..........

علی تو چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:24 ق.ظ

سلام خدمت آبجی گلم هرروز که می گذرد کسالت ایام را بیشترمی بینم در چهره ات شاد زیستن هنری است خاص بی هنران ! و خردمندی انتهای آگاهی بشریت است .... هنر مند کیست ؟ آیا شادی هنر است یا بی هنری شادیست؟! اسیر تئوریها ، در فاشیسم آزادیخواهی به اندوخته درونی خویش خیانت می کنیم . واقعیت ، مطمئناٌ در کسالت نیست ! اما چه کنم ؟ رخوت بهار مارا می رباید ....! دچار روز مرگی شده ایم!


بر او ببخشائید بر او که گاه گاه پیوند دردناک وجودش را با آب های راکد و حفره های خالی از یاد می برد! و ابلهانه می پندارد که حق زیستن دارد. برا او ببخشائید بر خشم بی تفاوت یک تصویر که آرزوی دوردست تحرک در دیدگان کاغذیش آب می شود بر او ببخشائید بر او که در سراسر تابوتش جریان سرخ ماه گذر دارد و عطرهای منقلب شب خواب هزار سا له ی اندامش را آشفته می کند ! بر او ببخشائید بر او که از درون متلاشی ست اما هنوز پوست چشمانش از تصور ذرات نور می سوزد...]و گیسوان بیهده اش نومیدوار از نفوذ نفس های عشق می لرزد ! ای ساکنان سرزمین خوشبختی ای همدمان پنجره های گشوده در باران !بر او ببخشائید...زیرا که محسور است زیرا که ریشه های هستی بار آور شما در خاک های غربت او نقب می زنند و قلب زود باور او را با ضربه های موذی حسرت در کنج سینه اش متورم می سازد...!!!بر او ببخشائید

دریا چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:41 ب.ظ http://www.hagheghatgoo.persianblog.com

سلامی به آرومی موج دریا/نازنینم ممنون به من سر زدی و خبرم کردی..... بله عزیزم جامعه ما از این درد ها زیاد داره....هر روز میتونی اونها رو ببینی و لمس کنی ...کجاست اون فرهنگ چندین ساله که میگنند....البته این درد ها همه جا هست طرز برخورد مهمه......هرچه از این دردها بیشتر ببینی ...بیشتر به فکر چاره میافتی ....و یا اینکه راحت تر قبول میکنی که واقعا راستی راستی این یک درده .....موفق باشی عزیزم.......

پریدخت چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:17 ب.ظ http://pary.blogsky.com

سلام نازنین جونم

آآآآآآآآآآآآآآآه که اگر دردم یکی بودی چه بودی ! ...

و یـــــــــــــــدا چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:43 ب.ظ http://endless.persianblog.com

salam nazanin jan ...hameye harfato ghabol daram ... kash... mardamon mard bodan !! be manam sar bezan upam ...!! shangol bashi khanomiii

مینا(یاسهای سپید عشق) چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:45 ب.ظ http://yashayesepideeshgh.persianblog.com

سلام نازنینم ممنون که پیشم اومدی و تنهام نذاشتی عزیزم نظرت واقعا زیبا بود خیلی با احساس نوشتی دلارام باشی ارزومند ارزوهایت مینا

مهدی چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:04 ب.ظ http://man-1.blogsky.com

دیگه من منهای یک نمیایی
نکنه خدای نکرده اتفاقی افتاده

مهرداد چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:29 ب.ظ http://daryayezolal.persianblog.com

قاصدک به فکر فرو رفت بعد لبخندی زد و گفت:
از دوست داشتن تا عاشق بودن راه طولانیه , راهی از رنج و عشق و صبوری
و هر کسی به این راه اشنا نیست
پس عاشق اون کسی باش که جواب عشق
رو خوب بده.....

فروغ چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:15 ب.ظ http://forogh.parsiblog.com/

(((((..................... آنقدر شیطانی که من از تو اولین بار میهراسم. تو میروی..... و میگویی باید اینچنین باشد. و من در این مانده ام آنهمه وعدههای شیرین تو چگونه من ترانه کرده ام؟؟؟ میدانم خوب میدانم برو.......... این قصه همه اون عاشقای دلچاکه.................متاسافانه. ))))
سلام گلم .
این متنی که خوندی توی کامنتها برام گذاشته بودی . فقط خواستم بگم . تو مطمعنی که این متن برای منه و سر نوشت عاشقای سینه چاکه منه؟
یه جوری دل آدم میگیره از این روزگار و از این قضاوتها . ولی .............
کاش یه توضیحی بهم بدی .
فدای تو
فروغ

بی آشیانه چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:54 ب.ظ http://eshghyahavas.blogsky.com

اینم از فرهنگ ما ایرانی ها با این همه ادعای بی پایه و اساسی که دارن (داریم) واقعا جای تاسف داره...

بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com

مریم چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:33 ب.ظ http://meslemaryam.blogsky.com

ای کاش همه ی اون کارایی که گفتی رو کرده بودی. با کتابات می زدی تو سرش تا بمیره................ من باهات کاملاً موافقم. زیادی موافقم. این مردا..... کاش اینجوری نبودن...

پارسا - پرومته چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:12 ب.ظ http://prometeh.persianblog.com

تویی تو همراز مثل نفسهام ... پایان خطی اون خط آخر تو مرز فردام .. تویی یه سنت یه یادگاری ... همیشه هستی عزیز دنیام , عزیز دنیام , تو تازه ترین .. از حس بلور , معصومیت شعر فروغ , محجوب ... تو یه نعمتی .. تو دنیا مثل رفیق خوب .. تنت زری کعبه پر عشق من زائر پر اشتیاق تو ...! من عابدم پاک و اهورایی با محراب من خاک اتاق تو محراب من خاک اتاق تو .... منم قلندر ... همیشه سوفی ... صدای تو تنها رگامه ..تو مثل بارون ..بزرگ اسمت .. اسم تو پیام سلام .. تنت زری کعبه پر عشق من زائر پر اشتیاق تو ... من عابدم پاک و اهورایی با محراب من خاک اتاق تو ... محراب من خاک اتاق تو ...~

رضا چهارشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:58 ب.ظ http://khoozestan.blogfa.com

مطلب جالبی بود به وبلاگ ما هم سری بزن

بیتا پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ق.ظ http://joknameh.blogsky.com

نازنین جون بی خیال
اگه بخوای اهمیت بدی خودتو عذاب میدی
من که به زن بودنم افتخار میکنم
بای

دکتر مهران پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:59 ق.ظ http://www.sx.blogsky.com

با سلام وبلاگ خوبی داری دوست عزیز اگه وقت کردی یه سری هم به من بزن

مهرداد پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:54 ق.ظ http://msheyda.persianblog.com

سفر به تنهایی .

سفر به سکوت .

من دنیایی را دوست دارم.

که در آن هیچ کسی به کسی دروغ نگوید .
اینقدر میدونم . که هر چی کتاب میخونم . میفهمم . باز اندر خم یک کوچه ام ...///

اینطرف جهان شب است و آنجا تو خورشید را میبینی .

اینجا من سایه خورشید را در چشم ماه ...

من برای تو لحظه های خوبم را ایثار میکنم ...

باهم تا رهایی .

راه زیادی نیست ..

امیر پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:38 ب.ظ http://amirvz.blogfa.com

می تـــونم بگم بابا توام آره

بابا تــــــــو دیگه چرا

موفق باشی!!!

منتظرم...

نگین پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:11 ب.ظ http://delaram62.blogsky.com

سلام نازنینم...
از خوندن متنت دلگیر شدم .این چیزا متاسفانه توی جامعه کنونی ما زیاد به چشم می خوره ما رو بگو با وجود ناسازگاری با همچین برخوردایی چطوری باید توی دلخوش باشیم...
شا باشی دوست گلم.

امیر پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:14 ب.ظ http://yek-jaye-rahat.persianblog.com

سلام.
من واقعا به جای اون مرد احمق ازت معذرت میخوام .

این پست تا الان ۲۳ تا کامنت داشته ! این بلاگ بیشتر از ۲ هزار نفر بازدید داشته .
تو داری حرفهات رو راحت میزنی و همه گوش میدن و خیلی ها هم بیدار میشن !
کی فکرشو میکرد که یه روزی ! بشه به این راحتی با کل جهان در ارتباط بود ؟ همه از ناتوانی توی حرف زدن و خفقان و محدودیت ها شکایت داشتن ... !
به نظر من بد بختی ما از تعصب هامون هست .
پیشرفت علمی ، چون از تعصبات به دوره ، با خودش عدالت میاره .
این علم داره پیشرفت میکنه و همه براش تلاش میکنن ! من که با جون و دل به علم تکیه میکنم و برای پیشرفتش تلاش .
پس نگران نباش ! همین طور که امروز توی این محیط داری به راحتی حرف میزنی و هیچ کس نمیتونه جلوت وایسه ! یه روز هم به همین راحتی حقوق زن حفظ میشه...
و هر کسی به نسبت زحمت ، رفتار و اعمالش ، سهم خواهد داشت .
اون موقه من با تو برابرم .
زیاد طول نمی کشه ، داریم بهش میرسیم . یه نیگا به دور و برت بنداز .

پارسا - پرومته جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:40 ق.ظ http://prometeh.persianblog.com

در هوایی این چنین تاریک و خاموش .. و در شبی غبار آلود ، هوای تنهایی ترا تنفس میکنم ...! اما چهره سرخت پیدا نیست ... و من آخرین سیب را هم چیدم ...! و تکه تکه شدن چهره ام بر آیینه ای که خورد بود .. مجالی برای ماندنم نمی گذاشت ... و من تمامی تکه تکه های چهره ام را جمع کردم .. و باز از نوعی دیگر بنا ساختم .. چهره ای که میخندد .. چهره ای که دوست میدارد .. چهره ای که محبتت را فراموش نخواهد کرد .. چهره ای که سیب را به تو بخشید ... تا اینبار نیز بگوید بی تو هرگز .. مهرت افزون..خوش زی...~

مهدی---~~~دفتر عشق جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:01 ق.ظ http://daftareshghe.blogsky.com/

سلام خوبی؟... خوشی؟....... مطلب جالبی بود .... شاد و پیروز باشی. یا حق

سکوت**** جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:55 ق.ظ http://kooyevafa.parsiblog.com

سلام عزیز..راستش دنیای بدی شده..و گاهی وقتها میشه بنا به جنسیت خودم از مردا متنفر میشم مثله الان..به هر حال باید تحمل کرد..اگه بشه دارم آپ میکنم خوشحال میشم ببینمت..

نازنین جمعه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:30 ب.ظ http://nazi277.persianblog.com

فقط می تونم بگم متاسفم برای رفتار بی شرمانه اینطور افراد که تعدادشون توی جامعه ما کم نیست... بارانی باشی.

مهران شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:27 ق.ظ http://bobogoal.blogsky.com

سلام نازنین خانم . واقعا شرمنده ام ٬ چی بگم که منم از امثال این آقا آ البته در ظاهر ) متنفرم چون باعث خجالت جامعه آقایون هستند که البته در حال هم ازدیاد هستند . ی زمانی به عرب ها گیر می دادیم که هوس باز هستند اما خودمون دارین از آنها بدتر میشیم .
فمینیست به اون شدتی که توی کشور ما مطرح شده نیست و حتی اصلا مباحث شون هم فرق می کنه ٬ متاسفانه هر اتفاقی که برای زن توی کشور ما رخ میده ربط می دهند به فمینیست .
من هم قبول دارم که توی کشور ما به زن ظلم زیادی شده و میشه اما :
ی مقداری از شدتش کم تر شده - البته منظور من زن نوعی است اما مقداری زا اون تقصیر خود خانمها است که قدر و منزلت خودشون رو نمی دوننند .
آپ شد .

شکوفه یاس شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:18 ق.ظ http://shekoofeh-yas.blogfa.com

سلام نازنین جان ...
می دانم از دردی گفتی که روحم را نیش می زند و نوشی برایش نیافته ام ... دردی که در آن می شود با همه حقیقت تلخش اینچنین بیان کرد ... و به پایش گریست تا از دیده ها پنهان شد ...
اما چه کسی می خواهد چشمها نبینند و چه کسی می خواد گوشها کر باشند و قلبها خاموش و فقط هوس حکم براند ... چرا باید مردان جرات چنین جسارتهایی را به خود دهند و بی شرمانه بر کار خود مباهات کنند ...
وای وای روزگار غریبی است نازنین ... !!!
دیگر از عطر و بوی یاسهایی که حجب و حیا و مهربانی می پراکندند خبری نیست ...
می دانی یک جای قضیه می لنگد ...
هنوز زنان ما به خودباوری نرسیده اند و بعضی هاشان راه را اشتباه رفته اند و برای جنس مرد چون عروسکی شده اند تا در دستان هوس آلودشان به رقص در آیند ...
و بعضی هاشان فقط ادای روشنفکری را در می آورند ...
این وسط ارزش واقعی زن را لکه دار می کنند ... زن موجودی آسمانی است ...
و مردان این را نمی دانند ... فقط خویش را می بینند و خود را صاحب قدرت و یا صاحب همه وجود زن ...
وقتی خدا همه آفرینش را به خاطر وجود نازنین یک زن عنوان می کند ... بانویی که هنوز در تاریکی این دنیا ناشناخته مانده !!! حال که نور او نور خدایی است و جهانی را روشن می گرداند ... به دلهای خسته امید می بخشد و به چشم ها بصیرت ...
چگونه است که با او اینگونه رفتار می کنند ...
وای وای اگر خود زن از ارزش وجودی اش خبر داشت ... و خود را به عنوان انسانی ارزشمند می شناخت هیچ گاه خود را بزک کرده چون عروسک در دید همگان و نامحرمان عرضه نمی داشت که مردان اینچنین جسارت توهین به مقامش را به خود دهند ...
و آنقدر بی شرم باشند که همه زنان را به چشم همان هااا ببینند ... و حجب و حیای زنان پاکدامن نیز نادیده گرفته شود .
و اگر مردان می دانستند زن چه گوهر گرانبهایی است هیچ وقت به چشم بد و از روی هوس به او نمی نگریستند ...
چرا نباید دنیایی اینچنین داشته باشیم ... چرا باید حرمتها شکسته شود و حجب و حیاها از بین رود و همه چیز فراموش شود ...
و مردان جرات جسارتهایی اینچنینی را به خود دهند ...
می دانم نازنین سخت است سخت است ... و نمی توان خاموش ماند ...
یا حق

علی شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ب.ظ http://ecom.parsiblog.com

زندگی این است. زندگی زنجیر است.. زندگی آخرین پرده ی این بازی دلگیر است././.سلام دوست عزیز..از شما و همه دوستانتون دعوت میشه که دوشنبه همین هفته 26/2/84---2005MAY16به وبلاگ آدمک ها تشریف بیارید.آپدیت تولدم در وب ساعت 20:30 دقیقه به ساعت ایران خواهد بود.حتما تشریف بیاریید خوشحالم میشم/./.موفق و پاینده باشید

پیمن دانشفر ۱۶.۱۰ ماهه شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:37 ب.ظ http://fpi.persianblog.com

سلام دوست عزیزم ! نمیدونم چه جوری منو شناختید اما به هر حال مرسی که به من سر زدید ! خوشحال شدم ! میبخشید نتونستم وبلاگتونو کامل بخونم ! من آپ کردم و شاید هم برای آخرین بار باشه ! خوشحال باشید نه مثل من ! بهم سر بزن ! من تنها نذارید مخصوصا وبلاگمو که نمیتونم حرف دلمو توش نزنم ! لطفا تنها نذارید ! یا حق !

ساقی و انتظار پشت دیوار دلتنگی یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:02 ق.ظ http://CupbearerBenefactor.persianblog.com

سلام نازنین عزیزم... جالب بود٬ مرسی سر زدی خانومی... خوشحال میشم بازم ببینمت.

بی آشیانه یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:26 ق.ظ http://eshghyahavas.blogsky.com

پس لینک من کو؟

بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com

احمد یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:29 ق.ظ http://www.tabatabaie666.persianblog.com

وب لاگ قشنگی دارین
موفق باشین

به سوی افق یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:28 ب.ظ http://besoyeofogh.blogfa.com/

سلام لطف کردید به من سرزدید وبلاگ خیلی قشنگی دارید باطراحی قشنگتر موفق باشید بازم به من سربزنید
تماشای شکوه آبشارهای زلال در اعماق کوهها و جنگل ها فوق العاده است. در هوای تازه کوهستان نفس کشیدن و خندیدن و زنده بودن بودن فوق العاده است.حضور گاه گاهِ سبزیِ طبیعت در مسیرِ خاکستری زندگی هامون همیشه فوق العاده است.گرچه من معتقدم این ما هستیم که روند تکرار زندگی را تعیین می کنیم. اما چند روز گریز از تکرارهای همیشگی زندگی فوق العاده است. اما من فکر می کنم در روزهای ابری و سیاه آبـی آسمان را از پشت ابرها دیدن از همه چیز فوق العاده تره... و در تیره ترین شرایط سبزی را فراموش نکردن و جوانه دادن شرط بقای حیات ...
پس همیشه آبــــــــی باشید و آفـــتـــابـــی

خـــود گــُــم کــــرده یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:29 ب.ظ http://issar.persianblog.com

سلام؛ وقتی به وبلاگم سر زدم و متن شما را خواندم. ماندم. گفتم بیام وبلاگتون و مطلبتان را بخوانم و ببینم چه اتفاقی افتاده. وقتی آمدم و مطلبتان را خواندم. یاد آنروزی افتادم که خیلیها اسلام را با خرافات بخورد مردم دادن و خود چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنن. اون موقع هرچی گفتیم خرافات را با اسلام قاطی نکنید کسی گوش نکرد و تازه کتک هم خوردیم که فلانی راست میگه. همین که ایشون میگه درسته. خب بعد چی شد یواش یواش لقمه‌های آنجچنانی از گلوی بیچارگارن پایین رفت و بعد نثلشون جور دیگه بزرگ شدند. دیگه بویی از منش و تعلیم و تربیت نبود جز اندک مردمی که با خون جگر، جگر گوشه‌هایشان را پروراندن البته به لطف الهی. خانم عزیز الان در پی مقصر نباشید چونکه مقصر در نثل دیروز بود. خودتان یک نگاه در جامعه بندازید. به دختر و پسر و مرد و زن. چی میبینید. ترا خدا چشمانتان را باز کنید بدون هیچ جبهه گیری مردانه یا زنانه. چند درصد از آنانکه آمدن واقعا برای کتاب آمده بودند؟ چند درصد از گردهماییهایی که مذکر و مونث هستند در پی هدف آن همایش هستند؟ حتی ماه محرم و یا رمضان که مردم در شب گرد هم میایند. جند تن برای امامان میایند؟ خب از این جمع چه انتظاری بجز این حرکات زشت؟ آیا شما انتظار دیگری دارید. اینو از یک برادر کوچیک داشته باش. آنانکه از حقوق زنان صحبت کردند همه امتحانشان را پس داده‌اند بیشتر آنان خود کثیفترین آدمها بودند. بنام ازادی بنام حقوق فجایه به ارمغان برای زنان آوردند. سن خلف در دختران و پسران چند سالگیست؟ در پی چیستی؟ گر زمن میشنوی خود را خویش دار که از همه ارجحتر است. نمیدونم چه اسمی بر روی من میزارید ولی حقوق زنان در اسلام ناب محمدی آمده است که کمتر کسی آنها را شنیده و یا دیده. چون بنفع خیلیها نیست که مفتوح شود. ببخشید که پر حرفی کردم. نمیدونم مظریه شما اشاره به چه کسی بود؟ معنوی یا مادی یا شعر و عرفان و ادبیات؟ در هر صورت زیبا بود و محترم. کوچیک شما سید. یاحق

ترانه یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:02 ب.ظ http://taranejoon.blogsky.com

salam weblage jalebi darin be man ham sar bezanin va vasam nazar bedin mamnoon misham bye

....... یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:05 ب.ظ http://abkenar.blogfa.com/

قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ‌کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.

قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید،
هم‌چنان خواهم راند.
نه به آبی‌ها دل خواهم بست
نه به دریا-پریانی که سر از خاک به در می‌آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی‌گیران
می‌فشانند فسون از سر گیسوهاشان.

هم‌چنان خواهم راند.
هم‌چنان خواهم خواند:
"دور باید شد، دور."
مرد آن شهر اساطیر نداشت.
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود.

هیچ آیینه تالاری، سرخوشی‌ها را تکرار نکرد.
چاله آبی حتی، مشعلی را ننمود.
دور باید شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره‌هاست."

هم‌چنان خواهم خواند.
هم‌چنان خواهم راند.

پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره‌ها رو به تجلی باز است.
بام‌ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می‌نگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتی است.
مردم شهر به یک چینه چنان می‌نگرند
که به یک شعله، به یک خواب لطیف.
خاک، موسیقی احساس تو را می‌شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می‌آید در باد.

پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشنی‌اند.

پشت دریاها شهری است!
قایقی باید ساخت.

امیر یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:01 ب.ظ http://amirvz.blogfa.com

من نمیدونم باید چی بگم

...چون من هم ... شدم و دیگه

موفق باشی!!!

منتظرم...

آهویی یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:01 ب.ظ http://kavir.blogfa.com/

سلام نازنینم
پس بیخود نبود که این دو روز دل بیقراری میکرد تو را به حق دوستی مواظب خودت باش
یاحق

بامداد بامداد یکشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:17 ب.ظ http://bamdad-bamdad.persianblog.com

سلام ! حرف خاطی ندارم برای گفتن ! با ترانه ای بهاری به روزم عزیز ! وقت کردی سری بزن !

سیاوش دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:18 ق.ظ http://sarayedostiha.persianblog.com

سلام آبجی خوبم.متاسفم شدم و قتی این مطلب و خوندم.این دسته از آدم ها آبروی ما رو هم میبرن.اما نمی دونم چرا همه ما میام و یه چمع بندی کلی می کنیم.متاسفانه دیدم تو متنت همه زنها رو مظلوم و همه مردها رو نسبتا بد تصویر سازی کردی.اینطورا هم نیست خواهر خوبم.من هم به عنوان یه مرد از این دسته از مرد ها و آدمها متنفرم.و امید وارم که روزی برسه که شاهد چنین افتضاحات اجتماعی نباشیم.امید وتارم روزی بیاد که همه ادمها با اطمینان و آرامش خاطر تو کوچه و خیابون ها قدم بر دارن که متاسفانه فکر می کنم عمرم کفاف نده.نمی دونم دیگه باید چی بگم.جز تاسف و اقسوس که چنین جامعه ای داریم. البته می تونم بگم نسبتا جامعه ما در حال شد فکریه که امید وارم ادامه داشته باشه.

امیر دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:04 ب.ظ

جای تاسف داره
اما همه رو با یک چوب نزنید همه اینجوری نیستن
به بعضی از ماها یاد دادن اینجوری باشیم شاید با این رفتار بشه جلو دیگران را گرفت ! بهمون گفتن یا حجاب کامل یا فلان ... یا اسلام یا مرگ یا حکومت دینی یا جامعه پر از فساد.
مشگل ما اینجاست که هر کس فکر و تفکر ما رو قبول نداشته باشه آدم به حساب نمیاد و باید تردش کرد.
امیدوارم روزی جامعه آزاد از نظر تفکر و بینش رو تجربه کنیم.
به امید اون روز.

کویر پر معنا دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:58 ب.ظ http://www.darjostejoyemaana.persianblog.com

سلام عزیز پر معنا و ممنون از حضور پر معنا تون.پروردگارا در این سینه ی خسته هنوز نام تو می جوشد

ودر یکایک جوارحم یاد تو تکرار می شود ،

مگذار که روزی افسوس غفلتی را بخورم که سزایش دوری از تو باشد

که نه خود راضی به این جدایی هستم

و ایمان دارم که تو نیز راضی به این امر نخواهی بود.

پروردگارارهایم مکن!



مرگ دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:33 ب.ظ

hamashon az dam pastan na?

امیر دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:30 ب.ظ http://yek-jaye-rahat.persianblog.com

باز هم سلام
خیلی ممنون که به من هم سر زدی .
منتظرم که آپ دیت (Update) کنی !
چقدر بازدید از بلاگت شده . از این اعتبار استفاده کن.
موفق باشی .

سزار دوشنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:41 ب.ظ http://sezar1.blogfa.com

دعوت نامه
خاطرم هست هنوز از یادم نمیرود...مگر میشود تو را از ذهنم دور کنم ..حضورت سبز بود و نفست بوی آشنائی میداد در این روزگار پر از فجایع... .چه کنم ..؟ما هم دل بسته ایم به این دنیای مجازی...و حقیقت را در کلمات و جمله های تو جستجو میکنم ...این دوستییهاست که بی دریغ است ...خوب است ..دلنشین و گوارا است ..حتم در بیرون از اینجا نمیتوانستیم این قدر بی آلایش دل ببندیم ...اینجا که هستم آزادم ..هراسی از داوری ندارم ...پس ببین چه راحت میگویم و میگوئی ...بی تکلفم ...دست و پایم را گم نمیکنم ..هول نمیشوم...و چه ساده بهم عادت میکنیم ..خو گرفتنی بس ماندگار ...ماهیها را دیده ای که در رقص روی موجها با هم آشنا میشوند ...دیده ای ؟
بیا فرض کنیم که ماهی هستیم ..فرض که ایرادی ندارد ..خیال میبافیم و زندگی میکنیم...رسم و رسوم را بلدیم...در پس سلام تو هیچ توقعی نیست و این زیبا ترین سلامهاست ...بیا دوست من ..همدم من..آشنایم...نگذار بیش از این منتظرت بمانم ..دلم را شاد کن با آمدنت و نوشتنت حتی یک حرف...نیاز به خوانده شدن دارم ...همدلی و یکرنگی این است آرزوی من ..تو ..و او ...
دستانت شکوفه بزند چونان باغی پر ازگل ...دلت از هر چه اندوه خالی ...و فکرت روشن و پر نور باد...امید که وقتی آمدی میزبان لایقی باشم... امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی
سزار

علی سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:39 ق.ظ http://ecom.parsiblog.com

وقتی میای صدای پات از همه جاده ها میادانگار نه از یه شهر دور، که از همه دنیا می‌آد..سلام دوست عزیز.امیدوارم که حالت خوب باشه.وبلاگ آدمک ها اپدیت شد که جشن تولدم هم در حال برگذاریست.منتظر قدم های همیشه گرمت هستم.میوه وشیرینی هم زحمت بکش با خودت بیار که از خودت پذیرایی کنی.مرسی عزیز.پاینده باشی و سربلند.یا حق

بینای کور سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:26 ق.ظ http://playmaster.persianblog.com

سلام ... از برخورد انسانهای مختلف می توان به مراتب آنها نیز تا حدودی پی برد...به یاد شعر مولوی (از جمادی مردم و نامی شدم...) من شرم از آن دارم که وارد مراتب شوم و سخنی برانم که آنرا نادانسته به کسی مشتبه دانند....اما از نویسنده هم سپاسگذارم که همه مردان را به یک چوب زدید!! شاید این ذهنیت پروراندنها و استقرا زدنها نتیجه ای جز خسران بر خود و در نهایت بر جامعه نداشته باشد که ذهن و عین هرگز یکی نیست ولی انسان این ویژگی را دارد که آنها را یکی پندارد.از شعرت هم سپاسگذارم....ای کاش شاعرش رو هم میگفتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد